سوابق یک فعال ادبی

ساخت وبلاگ
دیروز قبل از کافه داستان رفتم طبقه ی بالای مسجد. با کسی حرف زدم که الان فهمیدم نویسنده س... که اونش مهم نیست! بهم گفت پنجشنبه کارگاه داستان دارن و یه خانومی میاد و کارگاه داستان نویسی برگزار میکنه. امروز، یعنی همین الان، رفتم اسم خانومه رو سرچ کردم و سوابقش رو پیدا کردم. اندازه ی یه صفحه ی A4 بود. از مدرکش و پایان نامه ش شروع میشد و میرسید به مقاله ها و داوری ها. ولی بعد کم کم یه چیزایی نوشته بود که نمیتونستم جلوی خنده م رو بگیرم. از بعد از داوری ها عطسه هم کرده بود نوشته بودن! نقد فلان، بررسی فلان، دوباره نقد فلان، بعد اینا حتی مقاله هم نبودن! خدا خیرش بده. کلی خندیدم. اما چیزی که اون وسط بدجوری تو ذوق میزد این بود که کارش منتقدی بود و داستان نویسی درس میداد. یعنی بین اون عطسه ها هیچ اشاره ای به نویسندگی نشده بود. حتی در حد یه دونه داستان. برام جالبه که هنرجوها حاضرن برن زیر دست کسی که اثر تالیفی نداره.

داشتم فکر میکردم... آدم چقدر باید خودشو تحویل بگیره؟ نه به معنای منفیش ها. اما جای چی توی لیست سوابق یه ادبیاتیه؟ و یه سوال خیلی جدی... منتقد میتونه نوشتن درس بده؟

وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 189 تاريخ : جمعه 7 آبان 1395 ساعت: 19:29