در انتهای هر خیابان، جایی که چشم ما نمیبیند، یک فوارهی کوچک وجود دارد که موشها، جغدها، مارمولکها و خفاشها، قورباغهها و وزغها در آن شنا میکنند. گربهها هم هر از گاهی سرک میکشند و در آن آبتنی میکنند اما روزهای استفادهی گربهها از فواره به طور دقیق از بقیهی روزهای هفته جدا شده است. مسئول والامقام تقویم، هر ماه روزهایی را که در آن گربهها مجاز به آبتنی هستند اعلام میکند و به تمام حیوانات محله اعلام میکند. اینطوری هم گربهها میدانند که چه روزی خودشان را برای آبتنی آماده کنند، و هم سایر جانواران میدانند چه روزی نباید آن اطراف آفتابی شوند. مگر اینکه بخواهند در معدهی گربههای محله استراحت طولانی مدت ابدی داشته باشند.
مسئول والامقام تقویم، برای اطمینان از برپایی نظم، برنامهی ماهیانه را طی نامهای به اطلاع ملکه، ریاست، فرمانده یا پادشاه آن منطقه میرساند هر محله حاکم خود را دارد و حضور جانوران در تمام محلهها بلامانع است. سالهای سال است که تمام نواحی، به طور منصفانه و مسالمت آمیز میان صنف جانوران تقسیم شدهاند. تا آنکه، سر و کلهی دختری با چشمان وزغ پیدا میشود. دختر، در گوش جغد پچپچ میکند و پچپچهای او تبدیل به خطابههای جغد میشود. کسی نمیداند دختر از کجا آمده. اما همه میدانند که دختر مورد غضب خاندان وزغها واقع شده. و چه کسی جرأت میکند که خبر زنده ماندن او را به وزغها برساند؟
مسئول والامقام تقویم در محلهی قصابها، یک گنجشک به نام خالخالی است. که اسم معمولی برای گنجشکها نیست اما با خالهای قهوهای پررنگ او تناسب دارد. خال خالی سالهای سال مسئول والامقام تقویم بوده و میداند که اتفاقی در جریان است. چیزی که صلح صدهاسالهی جانوران آنجا را به خطر خواهد انداخت. خالخالی در نامههایی به صورت جداگانه، مراتب نگرانی خود را به رؤسای جانوران ابراز میکند و بخاطر اهمیت مساله، تصمیم میگیرد که شخصا نامهها را به دست آنان برساند.
وبلاگ طلسم شده ی من...برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 74