نوح

ساخت وبلاگ
خواب دیدم آخر دنیاست. زیاد خواب آخر دنیا رو میبینم. کشتی های فضایی بزرگ نزدیک خونه ها توقف کرده بودن و مردم با وحشت وسایلشونو جمع میکردن تا سوار بشن. کمبود جا نبود اما آخر دنیا بود و همه عجله داشتن. فکر میکردن هر لحظه دنیا قراره از هم بپاشه و بمیرن. سوار شدن به کشتی فضایی... فقط یه شرط کوچیک داشت. اینکه مسافرا هیچ کتابی با خودشون نیارن و هرکتابی توی خونه دارن رو بسوزونن. وقت نبود. شهر شلوغ پلوغ بود. کشتی ها زود میخواستن راه بیفتن... یواشکی دوتا کتاب توی کیفم گذاشتم. مامورا قبل از سوار شدن کیفارو میگشتن و خونه ی مسافرا رو چک میکردن که همه ی کتابارو آتیش زده باشن. وقتی داشتم سوار میشدم یه اتفاقی افتاد. همون لحظه ای که دست مامور میخواست به کتابام بخوره... نخورد. سوار شدم. کسی اتاقم و کتابخونه ای که نسوزونده بودم رو چک نکرد. فکر نمیکردم بتونم از جلوی مامورا رد بشم و سوار بشم بخاطر همین اصلاً فکر بقیه ش رو نکرده بودم. اصلاً کجا داشتیم میرفتیم؟ توی کشتی هزارتا مسافر بودن که اگه میفهمیدن کتاب همرامه معلوم نبود چه بلایی سرم میاوردن. کشتی حرکت کرد... پیرمرد کتابفروشی نزدیک خونمون نیومد. خیلی ها نیومدن و از توی پنجره ی خونه هاشون رفتن مارو تماشا کردن. بعضی هاشون پایان دنیا رو باور نکردن. بعضی هاشون حاضر نشدن دست از کتاب هاشون بکشن. اونهایی که کتاب سوزوندن تقریباً کتابی برای سوزوندن نداشتن و راحت سوار شدن... من نمیتونستم کتابامو بسوزونم و نمیخواستم بمونم و بمیرم. خیلی سخت بود. شجاعت موندن رو نداشتم. توی کشتی... آدما یا یه مشت موش ترسو بودن یا یه مشت گرگ درنده که همدیگه رو برای یه سانتیمتر جای بیشتر تکه پاره میکردن. با اینکه برای همه جا بود. دوستام... استاد پیرم... اونایی که میتونستم دو کلمه باهاشون حرف بزنم هیچکدوم نیومده بودن. خیلی تنها بودم. معلوم نبود کجا میریم و دنیا داشت تموم میشد. این دومین باره که سوار کشتی فضایی میشم و دنیا هنوز به آخر نرسیده... دفعه ی قبل هم همینجوری بود. گفتن دنیا تموم میشه و مردم ریختن توی کشتی ها و کشتی ها به سمت ناکجا حرکت کردن. فقط یه بهونه بود برای اینکه چیزی که هنوز نابود نشده بود رو نابود کنن. همه شون رو به یاد دارم...

وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نوحه,نوح,نوحه ترکی,نوحه افغانی,نوحه جواد مقدم,نوحه خوانی,نوحه ایرانی,نوحه عربی,نوح زعيتر,نوحه شور, نویسنده : likaa بازدید : 195 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 22:56