خانه

ساخت وبلاگ

روز دوشنبه از مشهد برگشتم. با هواپیما. تمام مدت وحشت داشتم یهو تب کنم و دستگاه‌های تب سنج فرودگاه مچم رو بگیره و نذارن سوار هواپیما بشم. هعی دل غافل... نه خبری از تب سنج بود. نه ماسک. نه پروتکل وزارت بهداشت. سوار هواپیما شدم اومدم.

تا دیشب توی اتاق خودم قرنطینه بودم و پشت در برام غذا میذاشتن. یه فلاسک هم داشتم که زود به زود چایی و آب‌جوش بخورم. دلم برای بچه‌های اتاقمون تنگه.

طرح ولایت نمونه‌ی کوچیکی از جمهوری اسلامی بود. آدمای خوب. از همه رنگ. مدیریت فشل. نابه‌سامانی. ولی در نهایت آدما راه خودشون رو پیدا کرده بودن و یه قسمت‌هایی از طرح رو در جهت بهتر عوض کرده بودن.

هنوز سرفه می‌کنم. صدام مثل قبل نشده. ماهیچه‌هام با هر حرکتی تیر میکشن ولی خیلی کمتر از قبل. توی این دو روز فرشته‌ساز استفان برایس رو شروع کردم. تقریبا دیگه آخرشم. عجب چیزیه عجب چیزیه... پیشنهاد می‌کنم بخونیدش. خرید نه لزوماً ولی خوندنش... بعد از مدت‌ها یه کتاب خوب خوندم. بعدش تلماسه رو دارم. بعدشم بستگی داره کتابای جدیدم برسن یا برم سراغ کازئو ایشی‌گورو...

دیشب یه فیلم دوبله از آدری هیپبورن گرفتم و با مامانم دیدیم. چقدر چسبيد! چطور یه میلیون دلار بدزدیم؟ با اینکه فرت و فرت همدیگه رو ماچ میکردن و رو اعصاب من و مامانم رفته بود ولی خنده‌دار بود :دی دوز داشتم! توی این مدت هم عاشق آهنگ Moon river شدم...

شنیدینش؟ 


وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت: 16:42