اردو

ساخت وبلاگ

امروز بچه‌ها رو جوری بغل کردم که انگار بار آخری بود که می‌دیدمشون. محکم. گرم. تا جایی که می‌شد طولانی. دلم از همون لحظه‌ای که از بغلم جدا شدن تنگشون شد. بچه‌ها رو با تمام وجودم دوست دارم. امروز روز آخر و اردوی آخری بود که کنارشون بودم. بخش کودک و دوران گذر ما بسته شد و من دیگه برنمیگردم. روی کار انتشارات و نوشتن تمرکز میکنم. اما یه تیکه از وجودم توی این بچه‌ها وجود داره و زنده‌ست. یه تیکه‌ای که برای من سوخته و تموم شده. ولی تا وقتی اونا هستن، زنده‌ن، فکر می‌کنن و این راهو ادامه میدن، اونم هست. سفرتون بخیر بچه‌ها... زندگی پر چالش و سخت و طولانیه. 


وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 13:00