هوا سرده. سرما رو دورتادور شونه هام حس میکنم. پشتم دیواره و دورم دیواره و دور دیوارا خونه س ولی سرمای پشت پنجره ها رو دورتادور شونه هام حس میکنم. یه نوار باریک از کنار پنجره معلومه. صبح شده ولی آفتاب سرماخورده و جای گرما عطسه ی سردش روی زمین می پاشه. صدای جیک جیک یخ زده ی گنجیشک ها میاد. از دور. از اون هواهاست که تا نفس میکشی طعم هوا، طعم یخ های مونده ته لیوان نوشابه میاد روی پرزهای زبونت. سرما داره از شونه هام سر میخوره سمت دستام.
تا کی میشه نوشت؟
وبلاگ طلسم شده ی من...برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 200