دانشگاه مسخره ی شهرکرد...

ساخت وبلاگ
قبل از اینکه بیام شیراز یعنی نیمه ی اول شهریور، 15 شهریور، درخواست انتقالی زبانمو دادم به کمیسیون موارد خاص. کمیسیون موارد خاص دانشگاه محترم شهرکرد. امروز بعد از 25 روز تازه می فرمایند "ما که گفته بودیم باید برید توی سامانه ی امور دانشجویی فلان وزارت علوم هم درخواستتون رو بفرستید!" نه بابا. جدی؟ جون تو؟ روزی که نامه رو تحویلشون دادم یه نگاه به من کردن یه نگاه به نامه بعد گفتن عهههه دو رشته که غیر قانونیه!!!! این چی هست حالا؟ اون چیه؟ انتقالی دیگه کیه؟؟ اصلاً روحشون خبر نداشت من یا اون آیین نامه هایی که پیوست کردم وجود داریم. حالا، برگشته میگه: "من راهنمایی کردم گفتم باید چیکار کنن!" بخدا اگه اونجا بودم کار دست خودم میدادم. کارشناس ها نود درصدشون یه مشت دروغگوی وقیح بودن. با یکی دوتا استثنا؟ آره. یکی دوتا. گاهی دلم میخواد برگردم و دانشگاه رو آتیش بزنم... بدون شوخی. بخدا قسم بدون شوخی دارم میگم. وقتی پامو توی دانشگاه شیراز گذاشتم با خودم فکر کردم آفرین داره که توی اون جهنم زنده موندم. نمیگم دانشگاه شیراز خیلی ماهه. ولی سطح یکه. شهرکرد سطح سه بود. منطقه ی محروم بود. مگه میشه فرق نداشته باشه؟ حالا بگذریم از این حرفا. میدونستید آخرش برای رشته ی دومم بهم اکانت ندادن و یه بار هم انتخاب واحد نکردم؟ حالا برای بررسی درخواستم میخوان اطلاعاتم رو از سیستم بگیرن ولی من وجود خارجی ندارم! دلیلش چیه؟ مسئول استعدادهای درخشانمون از زمانی که ترم یک بودم بهم گفت بهم اکانت میده. هر ترم میگفت بهم اکانت میده. آخرین بار با بی شرمی قولشو جلوی معاون آموزشی بهم داد. و هفته ی بعدش که رفتم سراغش خیلی راحت گفت یادش نمیاد همچین حرفی زده باشه. تیپیکال... این برخورد کاملاً نرمال و رایجی بود. از چیزهای خیییلی خیییییییلی نرمالی که توی این هشت سال تجربه کردم. توی چشمات نگاه میکنن و بهت دروغ میگن. نه بخاطر یه چیز مهم. سر هر چیزی. دروغ میگن. صاحب خونمون توی شهرکرد وقتی آسانسور خراب شد زنگ زد به تعمیرکار. بجای اینکه بگه آسانسور خراب شده گفت "بچه ی همسایه مون کوچیکه توی آسانسور گیر کرده. به بدبختی درش آوردیم. میترسیم استفاده کنیم بیاید آسانسور رو درست کنید." وقتی مامانم گفت چرا راستشو نگفتید؟ گفت چمیدونم. "چمیدونم". یعنی مگه مهمه...

کاش یه مخزن واسه دروغ وجود داشت و مخزن هرکس پر میشد میمرد.

وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 226 تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 ساعت: 19:54