ترم هفتی

ساخت وبلاگ

با درخواست تمدید سنواتم موافقت شد. خجالت آور نیست ارشد آدم اندازه ی کارشناسیش طول بکشه؟؟ ولی از اونورم میگم یه کارشناسی اضافه تر دارم...؟ اه این چه بهونه ی مسخره ایه. گند زدم. درخواست تمدید رو که نوشتم تحویل دادم مدیر بخش چنان نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت از صد تا فحش بدتر بود. به عمرم انقدر در سکوت خفت و خواری نکشیده بودم. ولی خب. میدونید، از ترم آخر کارشناسی میدونستم توی پایان نامه ی ارشد میمونم. ترم آخر کلی مقاله نویسی داشتیم و هرکاریش میکردم از گلوم پایین نمیرفتن. حالا اونا فوقش هفت هشت ده صفحه مقاله بودن. پایان نامه یه چیزی حدود صد صفحه س! دارم تمام زورمو میزنم که خودم رو بشونم پای میز و یه غلطی بکنم. فایده ای هم داره؟ ابداً. اگه واسه ارشد اینجوریم دکتری خوندن بیشتر جوکه. کی میتونه رساله دکتری بنویسه؟

از انتشارات اومدم بیرون. فضای چاپ و نشر کتاب... حس میکنم نصفش مافیاست و نصف دیگه خاله زنک بازیه. وقتی فکرشو میکنم که حرفی که به مدیر انتشارات زدم به گوش مترجم رسیده (به سرعت نور) حالم بد میشه. زشته بخدا. فرهنگ داشتن فقط کتاب خوندن نیست. مترجم ها هم بجای تشکر که غلط های فاحش ترجمه شون رو درست کردم میگن سخت میگیرم الکی و وظیفه م نیست کاری جز ویرایش ساده بکنم. حالمو بد میکنن...

یکم و دوم آبان داریم نشست قصه های شاهنامه برگزار می‌کنیم. مرکز پژوهش های کاربردی ادبیات. خانوم آتوسا صالحی قراره بیان و مجموعه شون بررسی بشه. شیراز بودین بیاین. 

وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 191 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 4:25