سنگ قبر آرزو

ساخت وبلاگ
لحظه ی گرگ و میش ظاهراً سریال قشنگیه. ولی خیلی کاری به سریالش نداریم... آهنگ آخرش شاهکاره. هر وقت از هرجایی صداشو میشنوم از غیب ظاهر میشم که بش گوش بدم ‎:D چیه این آهنگ جدیدا اصن صدای خواننده هاش محکم نیست و حس نداره؟ این خوبه! قشنگ بوی سوختن جیگر طرف توی آهنگ به مشام میرسه! بعد جیگر شنونده هم میسوزه و حال میاد :)) خدایا از این مدل آهنگ ها بیشتر به ما عطا بفرما! الهی آمین!

 

یه جا مشغولم که تو خونه صداش میزنیم نخبگان. بیرون بش میگن کانون نخبگان. اسم کاملشو ولی تریلی میکشه حال ندارم بگم. بچه تربیت می کنیم در حد المپیک. همین هفته و هفته ی دیگه رسماً المپیک دارن و الانم دارن محصول تولید میکنن توی بازارچه بفروشن. بچه ها میزنن توی سر و کله ی هم و دعوا میکنن و آشتی میکنن و خلاقیت به خرج میدن و ما هدایتشون میکنیم. اصلاً ساده نیست. اصلاً. اما هم ما و هم بچه ها رشد می کنیم.

یه چیزی در گوشتون بگم و بین خودمون بمونه؟ این کاریه که همه ی عمر آرزوشو داشتم. بیشتر از خلاقیت بچه ها خلاقیت خود ما رو می طلبه. اما بعد از دو ماه از اینم خسته شدم. دلم میخواست خودمو بشونم جلوی خودم و دوتا چک بزنم توی صورتش و بگم چه مرگته؟ از اینم خسته شدی؟ اینم میخوای ول کنی؟ ولی خودم نشسته سر جام. نمیره بشینه روبه روم. میترسه. میدونه حق با منه. هرکس توی دنیا یه چرخه، یه مهره س، یه چرخ دنده س، یه چیزی هست بالاخره. من هنوز نمیدونم کجای دنیا باید وایسم. هرجا وایمیسم خسته میشم و حس میکنم شیب داره. سر میخورم یه ور دیگه. شاید چون... وایمیسم؟ باید یه جا پیدا کنم که بتونم هر وقت کم آوردم یه قدمی بزنم...

بوی عید میاد. هفته ی پیش یه درخت پر از شکوفه ی گیلاس دیدم!

وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 215 تاريخ : پنجشنبه 12 ارديبهشت 1398 ساعت: 0:41