معذرت میخوام که دیگه نمینویسم. قبلاً واسه نوشتنم دلیل داشتم. حالا دلیلم رفته. ذوقی ندارم. اصن چه مهم است.
...
همیشه همینجوری میشه. هی میام یه چیزی بنویسم یا یه ماجرای جالب تعریف کنم ولی تا پامو میذارم اینجا همش میپره و غیب میشه. مسخره س بخدا.
وقتی یه مدت چشمامو میبندم و صدایی نمیشنوم حس میکنم دنیایی اون بیرون وجود نداره. چرا مردم به کبک و شترمرغ میخندن؟
فردا عازم کانون پرورش فکری هستم که مواد خام پایان نامه م رو تهیه کنم. پیش به سوی ماجراجویی! پیش به سوی له شدن توی بروکراسی! پیش به سوی کاغذ بازی! پیش به سوی یکسان سازی رنگ مو با دندان! پیش به سوی... :((
راستی عنوان پستم معادل جمله ی زیر است:
Eight fucking deadlines in two weeks and I'm gonna die.
وبلاگ طلسم شده ی من...برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 190