خداحافظ تهران

ساخت وبلاگ
به اندازه ی یه کول پد لپ تاپ، تا تیک خوردن تقریباً تمام موارد To Do لیستم فاصله دارم.

کلاس کانون پرورش فکری: رفتم.

باغ کتاب: رفتم.

بچه های آکادمی رو: دیدم.

دکتر سلام: فردا میرم به امید خدا.

کول پد: فردا میریم عوضش میکنیم به امید خدا.

اما شهر کتاب، تبادل کتاب و یه مورد دیگه موندن.

خسته م. از اون خستگی خوبا. از اون خستگیا که تهش آدم یه چیزی گیرش اومده.

توی شهر کتاب سیرک شبانه رو دیدم. الحمدلله انقدر ترجمه ش افتضاح بود که سه دفعه گذاشتمش و برداشتمش تا بالاخره ور عاقل مغزم پبروز شد. خوندن زبون اصلیش کجا، خوندن این دری وری مثلاً ترجمه کجا. زبون اصلیش رو میگیرم :( یه دفعه دیگه...

باغ کتاب پتانسیل خوبی داره ولی هنوز خیلی کار داره تا بشه "باغ کتاب". امیدوارم بخاطر اینکه مال شهرداری دوره ی قبله به امون خدا رهاش نکنن.

بخاطر فشار دولت جشن دکتر سلام به یه سالن کوچیکتر منتقل شد.

کلاسی که توی کانون پرورش فکری رفتم بمب انرژی بود. قلم بچه ها عالی بود. مربی ادبی خوش ذوق و پر انرژی و با تجربه بود. حال و هوا مثبت بود و کلاس پربار بود. دلم از این کلاسا خواست...

برای مامانم یه کتاب قدیمی از سیدنی شلدون گرفتم که خیلی دوستش داشت و همیشه ازش تعریف می کرد: اگر فردا بیاید. جالبه که مترجمش محمد قصاعه!

خوابم میاد. له شدم. پشه های قاتل تیکه تیکه م کردن.

شب بخیر.

وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : خداحافظ,تهران, نویسنده : likaa بازدید : 169 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 21:18