عروسی

ساخت وبلاگ
خیلی خوب بود. اولین باری بود که از کله و لباسم رضایت کامل داشتم. فقط وقتش یه ذره کم بود! الان توی باغ خاله م اینا هستیم و منتظریم مهمونای دورهمی بیان. شیرازی ها رسم پاتختی ندارن. انقدر خسته م که نمیدونم سرمو کجا بذارم بگیرم بخوابم. توی این یه هفته اخیر با مامانم درگیر روبه راه کردن خونه بودیم. بعد با اتوبوس رفتیم شهرکرد و اونجا مامانم کلی کار خونه داشت... بعد از شهرکرد راه افتادیم اومدیم تهران. راه به راه رفتیم آرایشگاه و چون باید وضومون رو نگه میداشتیم با اون همه خستگی یه لحظه خواب به چشممون نیومد. بعد عروسی رفتیم که خیلی خوش گذشت! خب... الان اولین مهمونای دورهمی رسیدن. منم برم لباسمو عوض کنم! تیپم باغی (کارگریه) و الان کلی آلبالو چیدیم. درخت آلبالو خیلی قشنگه. خیلی. خیلی. خیلی. انقدر که دلم نمیومد به آلبالوها دست بزنم... بعدشم رفتم کلی آلو زرد چیدم! کاش همیشه همینجا بودیم :دی بار دومیه که میام باغ خاله م اینا. وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 175 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:52