شب دراز

ساخت وبلاگ
شب درااااااااااااز است و من بیدااااااااااااار پای این کتابا! (آواز بلد نیستم ولی توی ذهنتون با چهچهه بخونید) باید دوباره لالایی برای دختر مرده رو که سمبل کاری تکنیکی محضه بخونم و تصویری که از نوجوان ارائه میده رو استخراج کنم. خدایی تصویر جفنگی ارائه میده و شخصیت دختر (مثلاً) انتلکتش در بهترین حالت مشکل روانی داره. توصیفایی که از دختر دبیرستانی هست بیشتر به ده دوازده ساله میخوره و اون جایی که از غصه ی یه واقعه ی تاریخی میخواد خودشو بکشه دیگه به اوج میرسه. نه آخه مجبورید وقتی نه دختر هستید نه میدونید نوجوونی چجوریه زورکی اینارو بهم ببافید؟ عوضش کتاب هستی عالیه. عالی. عاشق فرهاد حسن زاده م. توی نمایشگاه کتاب امسال هم دیدمش! مهربونی از نگاهش می بارید... خیلی باحاله که به لطف مرکز مطالعات نویسنده های کودک نوجوان رو از نزدیک میشناسم. تازه توی بخش خارجی کوروش پارسانژاد رو هم دیدم! برم یه لیست درست کنم هر کیو دیدم تیک بزنم 3:

میخوام یه رمان بنویسم. از اونجایی که کوتاه نویس هستم خیلی کار سختیه. علاوه بر اون سه چهار سال هیچی ننوشتم و هنوز دستم مثل قبل روون نشده. دوتا ایده دارم که یجورایی شبیه به هم هستن واسه همین نمیدونم چیکار کنم... یکیش بن مایه ش به پیام اخلاقی شنل قرمزی میبره (نسخه اصلی و جدی شنل قرمزی) و یکی دیگه ش یه ذره شخصیه و خودمم مطمئن نیستم چی به چیه. ولی جفتش پایان خوشی نداره. تا وقتی یه کتاب (هر چند مزخرف و بی سر و ته و آب بندی شده) چاپ نکنم، فلسفه ی وجودیم زیر سواله. همه فکر میکنن رشته م بجای ادبیات داستانی (که همش نقد بود) نویسندگی بوده و انتظار دارن کتاب داشته باشم. برای تدریس هم لازمه... مدرس نویسندگی که خودش هنوز کتاب چاپ نکرده واقعاً به چه دردی میخوره؟

خلاصه... اینجوری...

برای اولین بار دلم میخواد تابستون زودتر تموم بشه. امیدوارم اولین و آخرین بار باشه.

وبلاگ طلسم شده ی من...
ما را در سایت وبلاگ طلسم شده ی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : likaa بازدید : 194 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:52