یلدا

ده دقیقه دیگه مونده به یلدا و همه خوراکی هاشونو خوردن. منم ترتیب خوراکی هامو دادم. امروز باغ ملی نمایشگاه خوراکی های سنتی فارس بود و یه خرید جانانه کردیم. سوهان کنجدی، زیتون، آلبالو خشکه، برگه زردآلو، آلوچه و... ناهار هم همکلاسی عزیزم آش دوغ مهمونم کردن. آش دوغ کوار! راستی نون تنک (همینجوری نوشته میشه؟ تنوک؟ تنک؟) هم خریدم. کباب لاری هم بود... داشتم غش و ضعف میرفتم ولی گرون بود. سیخی هشت تومن!!!

امشب همونطور که واضحه ترتیب زیتون و نصف آلبالو خشکه هارو دادم. یه نصفه چیپس هم از دیروز داشتم. نشستم فیلم وارکرفت گذاشتم واسه خودم. همین الان تموم شد! چقدر بعضی جاهاش ضایع بود :)) جادوگر خوبه. کلاس جادوگر دوست میداریم! توی همه ی بازی ها اول کلاس جادوگر برمیدارم بعد اگه باز دستم بود میرم سراغ rogue یا دزد. عباس برعکس من همیشه جنگجو و پالادین و این کلاس های هرکول با حمله ی سنگین رو برمیداره. خب کجا بودیم؟ ها یلدا! یلداتون مبارک! ان شاءالله مناسبتی باشه که خانواده هارو دور هم جمع کنه و خنده رو لب همه بیاره. ان شاءالله امشب هیچ پدری جلوی خانواده ش شرمنده نشده باشه... میدونم مناسبت مذهبی ما نیست ولی دلم میخواد دعا کنم. برای همه. ان شاءالله همه سالم باشن، لبشون به خنده باز بشه و غذای گرم سر سفره شون باشه. تو دلشون غم نباشه.

خب دیگه انقدر حرف زدم یلدا هم گذشت :دی

وبلاگ طلسم شده ی من...