وبلاگ طلسم شده ی من

متن مرتبط با «بالاخره با پولای خوردم» در سایت وبلاگ طلسم شده ی من نوشته شده است

خلاصه ی اخبار

  • امروز عصر قراره توی حوزه هنری کارگاه داستان نویسی داشته باشم. قراره هنرجوهایی که میان رو استعداد یابی کنم و به خانه فیلمنامه حوزه هنری معرفی کنم. ولی از اونجایی که پوسترش نیومده چشمم آب نمیخوره که برگزار بشه :/ یه کار دیگه هم بهم محول شده که توی مدرسه ابتدایی پسرونه س. فسقلی های کلاس اول دوم سوم. مدیر مدرسه با حوزه هنری تفاهم نامه امضا کرده و حوزه منو فرستاده که زنگ قصه گویی و خلاقیت برای بچه ها برگزار کنم. مادربزرگم و بابام نگرانن و هی میگن درست مهم تره اول بچسب به درست بعد در کنارش به این کارا هم برس. بعد من فکر میکنم مگه آدم درس نمیخونه که کار پیدا کنه؟ خب من که کار پیدا کردم چرا انقدر سخت بگیرم؟ قرار نیست که درسمو ول کنم... تازه همه ی اینا که تموم شد گزینه ی کار توی نشر باژ هم هست. ولی.., ...ادامه مطلب

  • بارون میاد

  • اگه توی این دنیا جایی نداشته باشم... اگه نتونم جای خودمو پیدا کنم... لااقل خیالم راحته که پیش خدا جام محفوظه. بهشت و جهنم نه ها. اون حسابش جداست. میدونم هرجا باشم خدا دوستم داره. یه جایی دارم... یه جایی برای برگشتن دارم. همه ی آدم ها روی زمین گمشده ن و خودشون نمیدونن. , ...ادامه مطلب

  • هر دم از این باغ... :|

  • قدم من برای گروه گمانه زن نحسه. هر وقت میام جلسه کنسل میشه! تقاص کدوم گناهمو دارم پس میدم!؟؟ البته بعد گفتن بجاش دورهمی دارن. اگه کلاً کنسل شده بود این دفعه دیگه خودمو از پنجره پرت میکردم پایین!! اومدم آخرین نفس راحتمو بکشم و برم. هر دفعه خواستم برم شهر کتاب با هزار خواهش و التماس نبردنم (و نذاشتن برم). هی بهم گفتن یه بار تنهایی پاشو برو یه چمدون هم ببر خودتو با کتاب خریدن خفه کن. اصن از ترمینال م, ...ادامه مطلب

  • با ادبانه

  • زین پس بجای عبارت بی ادبانه ی holy sh*t از عبارت های مودبانه زیبا مانند holy sheep, holy shampoo, holy shooting star و... استفاده کنیم. همچنین استفاده از holy moly و fluffy, help! و holy crab پیشنهاد می شود. با تشکر (فلافی سگ سه سر هاگریده.) ,ادبانه ...ادامه مطلب

  • وقتی دیقه نود کارتو آماده میکنی و بجای نوشتن جواب فلسفه می بافی :))

  • "آن چه ما را به شناخت می رساند، تصوری است از صور بیرونی که در ذهن ما نقش می بندد. این امر در مورد اشیاء، اشکال و موجودات فیزیکی دنیای بیرون صدق می کند. وجود فیزیکی اشیاء و موجودات به ما امکان برقراری ارتباط و استفاده از حواس پنجگانه را می دهد و در کنار شناخت حاصل از حواس، زبان برای نام گذاری و متمایز کردن اجزای دنیای بیرون به ما یاری می رساند. اما جهان از چیزی بیش از موجودات، اشیاء و طبیعت ساخته ش,وقتی,دیقه,کارتو,آماده,میکنی,بجای,نوشتن,جواب,فلسفه,بافی ...ادامه مطلب

  • بازگشت

  • روی کاغذ نوشتن حس بهتری داره. یادم رفته بود. از سال ۸۷ که وبلاگم رو درست کردم همیشه همینجا نوشتم و دیگه سراغ کاغذ نرفتم. غیر از چند مورد خاص که توی یه دفتر خاص یادداشت میکردم تمام خاطراتم و افکارم و زندگیم همینجا بوده. دو سال پیش شروع کردم به نامه انگلیسی نوشتن ولی اونم موردی بود. بین نامه ها خیلی ف, ...ادامه مطلب

  • باغ جنت

  • آمار اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً دريافت كد دعاي فرج کد هدایت به بالا  , ...ادامه مطلب

  • اسباب کشی

  • همسایه طبقه سوممون داره وسایلش رو جمع میکنه و هر روز صدای جیغ بچه ی کوچیکشون میاد. مادربزرگ میگه اینا وسیله هارو میذارن رو زمین اونم میره سرشون بعد دعواش میکنن و جیغ و گریه و... دادهای خیلی وحشتناکی سرش میکشن. خیلی وحشتناک. وقتی صدا از طبقه ی سوم میاد طبقه ی اول و در و پنجره ها عایق صدا و دو جداره ن, ...ادامه مطلب

  • انتخابات ۹۶

  • ۱- همیشه برام سوال بوده، چرا انقدر وقت واسه انتخابات کم میاریم؟ تنبلی یا کم بودن شعبه ی رای گیری یا چی؟ واقعاً دلیلش چیه؟ کاش از اونور یه ساعت زودتر شروعش میکردن! ۲- هرکس که رای داده، به هرکس رای داده، دمش گرم. ولی اینایی که به احمدی نژاد رای دادن و برای کدش نوشتن ۳۱۳، باید شناسایی و درمان بشن :| :| :| :|۳- تا فردا خوابم نمیبره. بالاخره تدریجی اعلام میشه یا همزمان یا یهویی؟ , ...ادامه مطلب

  • فلسفانه نصف شبانه

  • نه فرشته م نه شیطان... بچه که بودم منتهای آرزوم این بود که فرشته باشم. از وقتی فهمیدم فرشته چه موجودیه همش طلبکار مامان و بابام و خدا بودم که چرا آدم شدم و خودم نتونستم انتخاب کنم فرشته بشم. قضیه مال قبل از دبستانمه... قشنگ یادمه. هرچی هم سعی میکردن برام توضیح بدن آدم خیلی جایگاه بالایی داره و حق انتخاب داره و خلیفه ی خدا روی زمینه، این حرفا حالیم نبود. فرشته ها خوشگل بودن. بلوری و بال داشتن. نمیتونستن گناه کنن و همیشه حرف خدارو گوش میکردن. چرا باید میخواستم آدم باشم؟ یادمه مامانم درباره ی بهشت برام حرف میزد و میگفت هرکس یه باغ داره که با هر عمل خوبش یه درخت توش میکاره. ولی اگر گناه کنه درخته آتیش میگیره و از بین میره. مدت مدیدی حساب کتاب درختامو داشتم و هی میشمردم چندتا میکارم و چندتاشون ذغال میشن. تا آخرش کلافه شدم و باغ بیچاره رو به حال خودش ول کردم. هرچی میکاشتم چند روز بعد یه چیزیش میشد و درختای باغم هیچوقت زیاد نمیشدن. باغم پنج تا ردیف منظم نهال داشت که عین درخت های نقاشیم سرشون گرد بود. شیطان رو توی خوابام میدیدم. نبرد سنگین جانانه ای بود. همیشه میخواست گولم بزنه و من لحظه ی آخر, ...ادامه مطلب

  • بالاخره

  • نمیدونم چرا چیزای مهم رو یادم میره بگم. دیروز بالاخره بعد از یه سال تونستم نمازمو ایستاده و کامل بخونم. تونستم دو زانو بشینم. تو این یه ماه خیلی سعی کردم و نصفه نیمه رو زمین می نشستم ولی بالاخره دیروز تونستم :) بین دو ترم میرم پیش دکتر و بعد میرم یه کفش بدمینتون آدیداس میخرم. یوهاهاهاها!! ولی هنوزم خیلی احتیاط میکنم چون زانومو تا آخر عمر احتیاج دارم. هعی... خداروشکر.,بالاخره به انگلیسی,بالاخره,بالاخره جونو کردیم,بالاخره یاد میگیری,بالاخره با پولای خوردم,بالاخره لاغر شدم,بالاخره رو کردیم,بالاخره به عشقم رسیدم,بالاخره حامله شدم,بالاخره باردار شدم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها