وبلاگ طلسم شده ی من

متن مرتبط با «گزارش به پلیس فتا» در سایت وبلاگ طلسم شده ی من نوشته شده است

به رسم هر ساله

  • تا چهاردهم تموم نشده، تولدم مبارک! قدم به سی سالگی گذاشتم. سن آدم بزرگا :)) امروز در حالی که زانوم پکیده و دماغم درد میکنه به بحران سی سالگی فکر کردم و گفتم... خب؟؟ یعنی چرا لود نمیشه؟ چرا ندارم؟! متوجه شدم سی سالگی وقتی بحران میشه که آدم فکر کنه دارم "پیر" میشم... که یه مفهومی به اسم پیری توی ذهنش باشه. یا مثلا یه چیز خاصی توی ذهنش باشه... سی سالم که شد سه تا بچه دارم. کتابامو چاپ کردم. آدم موفقی‌ام و... وقتی اینا نباشه بغض میکنه.من میخواستم سی سالگی چی باشم؟ راستشو بگم، من همیشه فکر میکردم 29 سالگی زندگیم تموم میشه! واسه همین فکر می‌کنم وارد وقت اضافه شدم :)))))به خودم و تمامی اهالی جهان این مناسب خجسته رو تبریک عرض می‌کنم!آها راستی پکیدگی زانو و دماغم مال اینه که زمین خوردم. توی اتاق فرار. ترسناک نبود. صرفا زمین خوردم و امیدوارم هیچکدوم به اتاق عمل نکشن. خدایا شکرت سه تا ده تا بهم دادی! فکر می‌کنم خیلی چیزا یاد گرفتم. خیلی چیزا تجربه کردم و حسابی سرد و گرم شدم و گدازیدیدم! امیدوارم از بقیه‌ش هم، هرچقدر که باشه خوب استفاده کنم! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نامه‌ها به کجا می‌روند؟

  • در انتهای هر خیابان، جایی که چشم ما نمی‌بیند، یک فواره‌ی کوچک وجود دارد که موش‌ها، جغدها، مارمولک‌ها و خفاش‌ها، قورباغه‌ها و وزغ‌ها در آن شنا می‌کنند. گربه‌ها هم هر از گاهی سرک می‌کشند و در آن آب‌تنی می‌کنند اما روزهای استفاده‌ی گربه‌ها از فواره به طور دقیق از بقیه‌ی روزهای هفته جدا شده است. مسئول والامقام تقویم، هر ماه روزهایی را که در آن گربه‌ها مجاز به آب‌تنی هستند اعلام می‌کند و به تمام حیوانات محله اعلام می‌کند. اینطوری هم گربه‌ها می‌دانند که چه روزی خودشان را برای آب‌تنی آماده کنند، و هم سایر جانواران می‌دانند چه روزی نباید آن اطراف آفتابی شوند. مگر اینکه بخواهند در معده‌ی گربه‌های محله استراحت طولانی مدت ابدی داشته باشند.مسئول والامقام تقویم، برای اطمینان از برپایی نظم، برنامه‌ی ماهیانه را طی نامه‌ای به اطلاع ملکه، ریاست، فرمانده یا پادشاه آن منطقه می‌رساند هر محله حاکم خود را دارد و حضور جانوران در تمام محله‌ها بلامانع است. سال‌های سال است که تمام نواحی، به طور منصفانه و مسالمت آمیز میان صنف جانوران تقسیم شده‌اند. تا آنکه، سر و کله‌ی دختری با چشمان وزغ پیدا می‌شود. دختر، در گوش جغد پچ‌پچ می‌کند و پچ‌پچ‌های او تبدیل به خطابه‌های جغد می‌شود. کسی نمی‌داند دختر از کجا آمده. اما همه می‌دانند که دختر مورد غضب خاندان وزغ‌ها واقع شده. و چه کسی جرأت می‌کند که خبر زنده ماندن او را به وزغ‌ها برساند؟مسئول والامقام تقویم در محله‌ی قصاب‌ها، یک گنجشک به نام خال‌خالی است. که اسم معمولی برای گنجشک‌ها نیست اما با خال‌های قهوه‌ای پررنگ او تناسب دارد. خال خالی سال‌های سال مسئول والامقام تقویم بوده و می‌داند که اتفاقی در جریان است. چیزی که صلح صدهاساله‌ی جانوران آنجا را به خطر خواهد انداخ, ...ادامه مطلب

  • به تناقض کشیده شدن/Vinlandsaga

  • دیشب با عباس یه انیمه به اسم vinlandsaga رو شروع کردیم. فکر نمی‌کردیم انقدر خفن باشه ولی از چیزی که فکرشو می‌کردیمم خفن‌تر بود. ماجرای یه پسره به اسم تورفینه که میخواد انتقام پدرشو بگیره و داستان توی زمان قرون وسطی اتفاق میفته.توی داستان وینلند ساگا وقتی به یه دهکده‌ای حمله میکردن همه رو میکشتن و زن‌ها رو به اسارت میبردن. بعدش هر بلایی که میخواستن سر زن‌ها میاوردن. زن‌ها فقط در سایه‌ی یه مرد اهمیت داشتن. مردها هم همچین خوشبخت نبودن. باید انقدر کار میکردن و جون میکندن که خوراک و امنیت خودشون، زن و بچه‌ و دامشون رو تامین کنن. اگه تمام ساختارهای اجتماعی و تکنولوژی و غیره و ذلک رو از بشر بگیریم، با اون زمان‌هاش فرقی هم داره؟ اگه جنگ بشه؟ واقعا غیر از خوراک و پوشاک و مسکن و امنیت چی قراره تامین بشه؟ ما توی یه دوره‌ی شکوفایی اجتماعی هستیم که خیلی... خیلی خیلی با چیزی که زندگی قبلا بوده فرق داره. اون زیر، جوهره‌ش، هنوز همونه و ترسناکه. ما بدون این چهارچوب‌های اجتماعی یه مشت حیوونیم.بعد از دیدن وینلند ساگا غریزه‌م به عنوان یه دختر بهم میگه اینه. دلیلش اینه. اینکه ازدواج انقدر مهمه و به هر دری میزنن که یه دختر رو شوهر بدن اینه. چون امنیتمون به یه تار مو بنده. من یه دخترم. اگه یه مرد کنارم نباشه هیچوقت امنیت ندارم. نمیخوام اینجوری باشه. دلم میخواد همه‌چی همونقدر که دوست دارم روشنفکرانه و زیبا و منطقی و قشنگ باشه. ولی همش به یه تار مو بنده. ازدواج برای بقاست. نه دوست داشتنه شدن و دوست داشتن. نه رشد کردن. نه... هیچی.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است

  • استاد بلاغت اول کلاس گیر میده که هفته ی پیش چیکارا کردین. یه کتاب هفتصد صفحه ای داده که بخونیم و هرجا مشکل داشتیم بیایم بگیم رفع اشکال کنیم. اولین حسی که هر هفته صبح یکشنبه دارم اینه که کلاس رو بپیچونم و بیخیال این دو واحد بشم. ولی خب نمیشه. بخاطر همین علاوه بر استفاده از سه جلسه غیبت، هر جلسه نیم ساعت دیر به کلاس میرسم. غیبت نمیخورم، کلاسمو هم میرم. از سوال و جواب اول کلاس هم در میرم. دیر رسیدن خیلی بهتر از غیبت خوردنه. البته اینجوری نیست که تصمیم گرفته باشم دیر برسم... انقدر دلم نمیخواد بیام کلاس و دست دست میکنم که تا آماده بشم ساعت هشت شده. دیروز تو نت نگاه کردم دیدم استاد ۵۷ سالشه. آخه... استاد! این همه تجربه و سابقه ی تدریس! چرا با ما اینجوری میکنی؟ (رسماً همه ی بچه ها صداشون دراومده و میگن استاد معلوم نیست سر کلاس چی میگه. ولی من سر کلاس کتاب میخونم زیاد به حالم فرقی نداره XD) , ...ادامه مطلب

  • نیازی به عنوان ندارد

  • (یکی از پست های 6 سال پیش وبلاگم. آدما چند درجه میتونن عوض بشن؟) می ترسید. این چیزی بود که فکر میکرد فقط خودش می داند. می دوید و می رفت و می آمد و می جنگید اما تمام مدت جنگش دفاع کردن بود. از چه؟ از خودش و از چیزهایی که فکر میکرد دارد و نداشت. خسته بود. نمی دانست میان این دویدن ها فرصتی برای استراحت, ...ادامه مطلب

  • بهشت کتاب فانتزی

  • کتابخونه ی تخصصی کودک و نوجوان شاهچراغ، هر کتابی که آدم درخواست بده رو میخره. و یه کتابخونه ی عالی تحصصی کودک و نوجوان داره که توش پر از هری پاتر و دلتورا و پرسی جکسون و پندراگون و لیمونی اسنیکت و غیره س. تا وقتی پرسی جکسون رو دست نگرفته بودم نمیدونستم چقدر دلم برای خوندن کتابهای ترجمه تنگ شده. سرعت, ...ادامه مطلب

  • گزارش

  • دو نفر انصراف دادن و شدیم 8 نفر. دوباره واسه کلاسا برگشتیم دفتر استاد. وقتی 10 نفر بودیم توی دفتر استاد جامون نمیشد و مجبور بودیم بریم سالن. خیلی جالبه که بچه های ارشد و دکتری در به درن. شیشم آبان آزمون معافی زبان داریم. دانشجوهای ارشد باید 4 واحد معافی زبان پاس کنن تا بهشون اجازه ی دفاع بدن. نمره هم نداره فقط قبولیش مهمه. میتونیم دو بار آزمون بدیم و اگه بعد از دو بار قبول نشدیم باید چهار واحد زبان ویژه بگیریم و سر کلاس بشینیم. تا الان همه ی کلاسا خوب بودن و فقط یکی از کلاس هاست که وسطش چرت میزنم. هرچی نوک اتود رو توی انگشتم فرو کنم بازم خوابم میگیره. استاد هم,گزارشگر,گزارش,گزارش یک جشن,گزارش به پلیس فتا,گزارش ورزشی,گزارش کارآموزی,گزارشگر فوتبال,گزارشگران بدون مرز,گزارش نویسی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها