وبلاگ طلسم شده ی من

متن مرتبط با «آش دیمه دنی» در سایت وبلاگ طلسم شده ی من نوشته شده است

دنیا را، میبینم!

  • صاحب یه عینک جدید شدم. تولدت مبارک عینک جون! ان شاءالله عمر تو طولانی تر از قبلی باشه و (مثلاً) به پای هم پیر شیم. دکتر گفت شماره چشمم دیگه ثابت شده. مطمئن نیستم اینو گفت یا نه... ولی ثابت شدن شماره چشم برای خیلی ها یه معنی داره: لیزیک! من که اصلاً و ابداً قصد لیزیک کردن ندارم. یعنی با اینکه هیچوقت نمیخوام دماغمو عمل کنم، اون برام محتمل تر از لیزیک کردنه :دی لیزیک الانش خوبه. ولی بعدنش چی؟ آدم که همیشه بیست ساله نمیمونه. حالا نمیگم من صد و پنجاه سال عمر میکنما... ولی اومدیم و من یه روزی نود ساله م شد. با آب مروارید و آب سیاه و کلی مرض دیگه چیکار کنم؟ به ریسکش نمی ارزه. نع. لیزیک نمیکنم. غیر از اون (با اینکه همه بهم میگن عقلت کمه) عاشق عینکم هستم! وقتی هم عینک نداشتم عینک زدن رو دوست داشتم. ا, ...ادامه مطلب

  • آش :دی

  • بعد از نماز صبح رفتم حلیم بخرم. بابام بفهمه پوست از سرم میکنه... ولی محله ی امنی داریم و جایی که حلیم داره تقریباً سر کوچه س. تازه چاره ای نداشتم! من نرم کی بره؟ خلاصه به قصد حلیم پامو از در بیرون گذاشتم. ولی بیرون فوق العاده بود. هوا یه ذره روشن شده بود و سکوت مطلق بود. خیلی حس آشنایی داشت. یه خرده که فکر کردم یادم اومد اکثر اوقات وقتی میرم مسافرت همین موقع ها میرسم ترمینال. ولی ترمینال خیلی شلوغ پلوغه. اینجا آرومه. آروم بود. تا الان فکر نمیکردم صبح به عنوان یه ساعت خاص از شبانه روز بوی خاصی داشته باشه ولی یه بوی خوبی داشت! انگار بدون آدم ها زمین و هوا بوی خودشون رو داشتن. بوی تازگی. خنکی اول صبح. بوی صبح واقعاً یه چیزیه و تا این لحظه نمیدونستم!! پامو که از در بیرون گذاشتم از تک تک قدم هایی که برداشتم لذت بردم. وقتی سر کوچه رسیدم رفتم سراغ حلیمی. کله پزی و نونوایی باز بودن ولی اون باز نبود. با اینکه خودش گفته بود جمعه صبح بازه... برگشتم که برم از اون سمت دیگه آش بخرم. دیدم بوی مغازه هارو با وجود اینکه درشون بسته س میتونم حس کنم... دوتا مغازه ی ترشیجات و عرقیجات سر کوچه مون هست. بوی تر,آش دیشلیق,آش دیمه دنی,آش دیابت ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها