وبلاگ طلسم شده ی من

متن مرتبط با «شدن» در سایت وبلاگ طلسم شده ی من نوشته شده است

به تناقض کشیده شدن/Vinlandsaga

  • دیشب با عباس یه انیمه به اسم vinlandsaga رو شروع کردیم. فکر نمی‌کردیم انقدر خفن باشه ولی از چیزی که فکرشو می‌کردیمم خفن‌تر بود. ماجرای یه پسره به اسم تورفینه که میخواد انتقام پدرشو بگیره و داستان توی زمان قرون وسطی اتفاق میفته.توی داستان وینلند ساگا وقتی به یه دهکده‌ای حمله میکردن همه رو میکشتن و زن‌ها رو به اسارت میبردن. بعدش هر بلایی که میخواستن سر زن‌ها میاوردن. زن‌ها فقط در سایه‌ی یه مرد اهمیت داشتن. مردها هم همچین خوشبخت نبودن. باید انقدر کار میکردن و جون میکندن که خوراک و امنیت خودشون، زن و بچه‌ و دامشون رو تامین کنن. اگه تمام ساختارهای اجتماعی و تکنولوژی و غیره و ذلک رو از بشر بگیریم، با اون زمان‌هاش فرقی هم داره؟ اگه جنگ بشه؟ واقعا غیر از خوراک و پوشاک و مسکن و امنیت چی قراره تامین بشه؟ ما توی یه دوره‌ی شکوفایی اجتماعی هستیم که خیلی... خیلی خیلی با چیزی که زندگی قبلا بوده فرق داره. اون زیر، جوهره‌ش، هنوز همونه و ترسناکه. ما بدون این چهارچوب‌های اجتماعی یه مشت حیوونیم.بعد از دیدن وینلند ساگا غریزه‌م به عنوان یه دختر بهم میگه اینه. دلیلش اینه. اینکه ازدواج انقدر مهمه و به هر دری میزنن که یه دختر رو شوهر بدن اینه. چون امنیتمون به یه تار مو بنده. من یه دخترم. اگه یه مرد کنارم نباشه هیچوقت امنیت ندارم. نمیخوام اینجوری باشه. دلم میخواد همه‌چی همونقدر که دوست دارم روشنفکرانه و زیبا و منطقی و قشنگ باشه. ولی همش به یه تار مو بنده. ازدواج برای بقاست. نه دوست داشتنه شدن و دوست داشتن. نه رشد کردن. نه... هیچی.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها